2012-02-03

سیاه مشق های یک معلم - 1


سیاه مشق های یک معلم
نویسنده : شهربانو باقرموسوی ( قایاقیزی ) 
نقد : صادق اهری

تقدیم به مهربان بانو
در محل کارم نشسته ام که آقای پستچی وارد می شود . بسته ای در دست دارد و دفتری که پس از امضای آن ، بسته را تحویل خواهی گرفت . دل تو دلم نبود ، امضا می کنم و بسته را که به اندازه یک وجب ! بود و به قطر شاید سه سانت تحویل می گیرم . آدرس فرستنده را که می بینم مشکوک میشوم ! ُ زنجان ُ من کسی را در زنجان ندارم . ولی آدرس گیرنده و حتا شماره تلفن ام دقیق است . یادم رفته بود که شماره تلفن و آدرسم را به این دقیقی به کسی داده باشم ! فی الفور پاکت را باز می کنم و کتابی را که درون آن جای دارد بیرون میکشم . کتابی با جلدی چروک خورده و جالب و رنگی شیری شکری و عکس زنی محجبه بر روی آن ! این باید کتاب شهربانو ( قایاقیزی ) باشد . سیاه مشقهای یک معلم
با ولع خاصی شروع به خواندنش می کنم ! مجموعه داستانهائیکه میخوانم سرگذشت شهربانو باید باشد ! ُ صنم و صادق ُ مرا با اصالتم پیوند می دهد . میخوانم و اشک چشمانم ، آویزان لپ ام می شود . صنمی که بیصدا آب می شود در گستره زندگی . حکایت ُ مادرزن ُ و ُ پدر زن ُ سالاری و حکایت شنیع تفاوت بین فرزند ُ دختر ُ و ُ پسر ُ و عشق مردانی که به یک ُ آن ُ از این رو به آن رو می شوند و به راحتی ُ هوو ُ می آورند . لعنت بر این دل آدمی . از جایم بلند می شوم و به این همه دید حقیرانه ما بین فرزندان ، که دختر است یا پسر ُ عقم ُ میگیرد .
حکایت دیگری که شهربانو نوشته است ، حکایت ُ جیران ُ است . به نظرم جیران چکیده و عصاره داستان شهربانوست . دختری که پس از مرگ خواهرش و ندانسته همسر پسرعمویی که شوهر خواهرش بوده میشود . فرزندان خواهرش را دوست دارد و حتا عمویش را . وقتی شب زفاف پسرعمویش که شوهر خواهرش بوده با او نزدیکی میکند ! داد و هوار راه می اندازد و از اتاق بیرون رفته و شب را پیش زن عمویش میخوابد . ( یعنی این که در آن زمانها دختران را در سن بسیار پائین شوهر میدادند . )
وبتول که دخترش بود را هم فهمیدم . ُ خانم زر ُ از قماش زنان روستائی که میفهمند . ُ سوسنبر ُ و ُ گلی ُ و ُ گول گز ُ و ُ افسانه ، و ُ فرنگیس ُ و ... همه را حس کردم .
کتاب ُ سیاه مشق های یک معلم ُ حکایت و سرگذشت نسبتن تلخ و شیرینی از کودکی و نوجوانی و جوانی شهربانوست . محور داستانهایش روایت از ظلمی دارد که در آن زمان به دختران روا می شد و صد البته هنوز هم این اقتدار و حکومت بزرگ به کوچک و مرد بر زن با رنگی کم رنگ تر از قبل ادامه دارد . این کتاب گزیده از خاطرات کودکی من هم است و شاید هزاران کودکی مثل من که اکنون بزرگ شده اند و احساس می کنند که تاریخ گذشته شان را میتوانند تحلیل کنند . کتاب پر است از ُ ضرب المثل ُ و ُ بایاتی ُ و ُ اشعار اصیل ُ ترکی . اصالت آن و برقراری ارتباطش با خواننده مرا یاد شعر حیدربابای شهریار می اندازد . صفحه ای نیست که تو را بلافاصله با صفا و صمیمیت زمان و نسل قدیمت پیوند ندهد .
در اینجا از شهربانوی محترم و محترم بانوئی که زحمت کشیده و متحمل هزینه شده و آنرا از آلمان آورده و از زنجان برایم پست کرده قدردانی و تشکر می کنم . خواندن این کتاب زیبا و روان را به دوستان سفارش می کنم . متاسفانه من اطلاع ندارم که این کتاب در ایران هم پخش می شود یا نه
برقرار باشید .
صادق عطاران ( اهری )
http://1ahari.blogfa.com/

*

No comments: